گفتگو با محمد صالح علاء
گفتوگو با محمد صالح علاء آن هم از پنجرهای که روی دوشش میگذارد تا از طریق آن با مخاطب به قول خودش زلف گره بزند, کاری است حرف زدن با آدمی که در چند حیطه هنری, صاحبنظر است,جذابیت خاص خودش را داشت.
از ترانه شروع کنیم و این که چی شد, محمدصالح علاء به قول خود شما برای زلف گره زدن با مخاطب از این ابزار قدرتمند استفاده کرد؟
اول به نکتهای اشاره کنم و این که ترانه, سینما, تئاتر, نمایش رادیویی و تلویزیونی, شعر و... وسیله بیانی و جمال شناسانهای هستند برای بیان احساسات. اما خوشحال شدم که حداقل شما از ترانه به عنوان ابزاری قدرتمند یاد کردید. بله, من فکر میکنم ترانه, رسانهای قدرتمند است که به نیاز مخاطب تبدیل شده. واقعیت امر این است که چون در خودم ظرفیت موسیقیایی میدیدم, شروع کردم به ترانه گفتن. این درحالی بود که ترانه با تمام زوایای جمال شناسانه مورد قبول جامعه فرهیختگان و نخبگان نبود. البته دلیلی برای چنین برخوردهایی وجود داشته و دارد اما در هر صورت من به کارم ادامه دادم.
اما بسیاری از ترانهها, اگرچه از کلماتی تشکیل شده که خاص شما بود اما امضای صالح علاء پای ترانه نیست, چرا؟
این به خاطر همان مسایلی است که پیشتر به آنها اشاره کردم, یعنی همان مهجور ماندن ترانه. من در قراردادم تا سال 73 با کمپانیها قید کردم که نامی از من در ترانهها برده نشود چون مسایل تلخ و شیرین زیادی برایم اتفاق افتاده بود. حتی از اسم محمد بارانی استفاده کردم که باران اسم پسرم است.
در همان سالهایی که از آن حرف میزنید, دست به کارهای دیگری در رادیو و تلویزیون زدید؟
در سینما, رادیو و... دنبال کار تجربی بودم. در ترانه هم به دنبال کشف راههای موسیقیایی نو بودم. پس ماحصل چنین تفکری شد سرودن ترانههایی به زبان قجری. کسی البته نمیدانست که آنها را من گفتم اما وقتی آن ترانهها ابعاد سیاسی پیدا کرد, کمکم مردم متوجه شدند که سراینده آنها من هستم. اما تاکید میکنم,همیشه به دنبال کشف راههای تازه بودم و هستم.
در سالهای قبل از انقلاب, ترانههایی گفتید که بعضاً این شائبه را به وجود آورد که شما از خط و خطوط سیاسی پیروی کردید.
میدانم منظورتان کدام ترانههاست. اما هیچ یک از آن ترانهها در فضای سیاسی و ملتهب آن زمان گفته نشد. اگر خاطرتان باشد خواننده مذکور مصاحبهای کرد و گفت که این ترانه هیچ ربطی به مسایل سیاسی ندارد و مراد ترانهسرا - بنده - چیز دیگری بوده است؟